سه‌شنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۳

نافرهنگ متلک پرانی در فرهنگ ما

این نوشته تنها بیان کننده ی دیدگاه نویسنده است!

تا بحال کسی بهتون متلک گفته؟ خودتون چی، به کسی گفتین؟


داشتم به پدیده "متلک پرانی" در بین ما فکر می کردم. شاید بشود واژه "tease" را برایش آورد. "متلک پرانی" در اصطلاح به عملی گفته می شود که در آن شخص "الف" با استفاده از کلمات خاص و جملات خاصتر سعی در نیش زدن طرف مقابل (شخص "ب") را دارد تا از این راه منظور خود را که به طور مستقیم قادر به گفتن آن نیست بصورت غیر مستقیم به فرد مخاطب برساند. احتمالا بعد از انجام این عمل نه تنها از نظر درونی احساس شادی کرده و بلکه سعی کرده برتری نسبی خود را در حاضر جواب بودن نشان دهد. براستی چرا چنین کنشهایی از ما سر می زند؟ این کنشها گهگاه می تواند اثرات تخریبی قابل توجهی در فرد مخاطب داشته باشد، و اگر شکل معنادار به خود بگیرد (یعنی اینکه به صورت سیستماتیک تکرار شود) چه بسا می تواند مدتها ذهنش را بصورت جدی مشغول کند. در اکثر مواقع طرفهای درگیر در این مسئله دائما جری تر می شوند تا جواب همدیگر را با نیش و کنایه ی بیشتر بدهند (چیزی که من بسیار دیدم). چون ظرفیت طرفین درگیر با هم یکی نیست در نهایت با دلخوری و احساس سرخوردگی یکی از طرفین، این کنش و واکنش (کل انداختن) خاتمه می یابد. کمی به فرآیند زیر دقت کنید:
  1. شخض "الف" با گفتن تیکه ای یا متلکی شخص "ب" را دست انداخته و ذهنش را فعال می کند.
  2. شخض "ب" همان لحظه یا در اولین فرصت ممکن  (البته پس از کشمکش بسیار) سعی در جواب دادن به شخص "الف" می کند.
  3. شخص "الف" بعد از دریافت جواب شخص "ب" جری تر شده، اطمینان بیشتری از درستی کار خود پیدا کرده و سعی در تکرار آن ولی هوشمندانه تر از قبل می کند.
و این فرآیند مریض تا مدتی تکرار می شود، تا جایی که دلخوری و رنجش خاطر و یا عدم توانایی یکی از طرفین در نشان دادن واکنش مطلوب مانع از ادامه آن شود. در دور اول این فرآیند ذهن شخص "ب" توسط شخص "الف" فعال می شود (یا حتی آشوبی)، ولی شخص "ب" همچنان خودش را کنترل کرده و سعی در پیدا کرن جوابی مناسب و رواله کردن آن به شخص "الف" به شکلی خصمانه تر دارد. اینجا دقیقا نقطه شروع فرآیند "کل انداختن" است. شخص "ب" هیج جور حاضر نیست که ناراحتی خود را به گونه ای بهتر و حرفه ای تر به شخص "الف" نشان کند تا دست کم این فرآیند مریض در همان دور اول خاتمه یابد. هرچند شخص "الف" نیز به خوبی از ناراحتی شخص "ب" آگاه بوده و همین مسئله است که به او احساس شادی می دهد.
نتیجه: یکی از طرفین (نه لزوما شخص "الف") دلشاد و دیگری دلگیر از خسرانی که در طی این فرآیند بدو رفته است (ممکن است آنرا در چهره نشان ندهد). کنشها و واکنشهای این فرآیند در حقیقت نوعی بازخورد افزایشی (positive feedback) به هم دادن است. سیستمهای که دارای بازخورد افزایشی (مثبت) هستند سرنوشتی جز از کار افتادن و یا سوختن نخواهند داشت. شخص بازنده یا این موضوع و کل فرآیند مربوط به آن را فراموش می کند و یا اینکه مدتی آنرا بصورت نیمه فعال در دل خود نگه داشته تا در فرصتی مطلوب با امادگی بیشتر وارد عمل شود.
سئوالی که در این بین مطرح می شود این که چه عواملی باعث می شود تا شخص "الف" شروع کننده ی این فرآیند باشد و بعد شخص "ب" آنرا ادامه دهد. این عوامل هر چه باشد (فردی، اجتماعی، و فرهنگی) حتما ریشه در فرهنگ گذشته/جاری ما دارد. به نظر من چیزی که به طور مشترک در بین افراد درگیر (شخص "الف" و بعد شخص "ب") می توان یافت اینهاست:
  • نیاز به شوخی کردن در بین ما ایرانیها و در عین حال ندانستن حد شوخی،
  • عدم توانایی در بیان مسئله ای به شکل مستقیم،
  • برداشت بیش از حد ناصحیح از کنش ها و واکنش های اطرافیان،
  • علاقه درونی به نشان دادن خود به عنوان فردی باهوش، (معمولا در شخص "الف") تا از این طریق برتری خود را ثابت کند،
  • احساس کمبود شخصیت یا عدم اعتماد به نفس کافی در طرفین، اینکه هیچگاه در حاضرجواب بودن کم نمی آورد (اغلب در شخص "ب")،
  • انرژی اضافی مصرف نشده در شخص "الف" (به اصطلاح شارژ بودن، کوک بودن) که در یک لحظه بصورت گذرا در او پدیدار می شود (گهکاهی هم از سر بدذاتی).
آسیب شناسی مربوط به این فرآیند مریض به ما می گوید که تداوم این فرآیند چیزی جز به هدر دادن انرژی و قوای فکری طرفین و پایین آمدن راندمان افراد در انجام کارهایی که نیاز به تمرکز دارد نتیجه ی دیگری در پی نخواهد داشت. این فرآیند چیزی نیست که ما از آن به عنوان یک فرهنگ مدرن یاد کنیم و همیشه دوست داریم که آنرا داشته باشیم. نمونه های خیلی بزرگتر این مسئله را در بین طرفداران فوتبال و حتی خود بازیگران فوتبال دیده ایم.

اما راه حل چیست؟

این روزها در جامعه های مدرن فرهنگی بیشتر آدمها آنقدر وقت ندارند که ذهن خود را مشغول یک چنین دغدغه های خود ساخته ی بی نتیجه ای بکنند. در جوامع پیشرفته ی فرهنگی در صورت وقوع یک چنین کنشهایی از جانب شخص "الف"، شخص "ب" به شیوه ای کاملا حرفه ای ناراحتی خود را نشان می دهد تا از بروز واکنش زنجیره ای بیشتر جلوگیری شود، مثل خم ابرو، سکوت معنادار، و یا تذکر به شخص مورد نظر و یا نهایتا خاتمه دادن به رابطه موجود.

خب چرا ما نیز یک چنین رویه ای را در پیش نگیریم؟ اینکه اگر رفتاری و یا سخنی طعنه آمیز از سوی یکی از دوستان مان سر زد که باعث رنجش خاطر ما شد بهتر است از همان ابتدا خیلی مودبانه ناراحتی خود را به او نشان دهیم، در خود نریزیم و سعی نکنیم که "تلافی کنیم" و یا اینکه جوابش را مثل خودش یا حتی بدتر بدهیم. این شایسته نیست! چگونگی انجام این کار خودش یکجور مهارت است که نیاز به تمرین دارد. پیدا کردن چنین مهارتی پس از مدتی تصویر بهتر و دقیقتری از ما به اطرافیانمان خواهد داد. چرا که نه تنها از بوجود آمدن واکنشهای زنجیره ای  "کل انداختن" جلوگیری خواهد کرد بلکه شخص "الف" را متوجه نادرستی کار خود خواهد کرد. در این بین بالا بردن ظرفیت فردی یعنی اینکه از هر چیزی برداشت بدی نکردن کمک خوبی به درگیر نشدن در یک چنین فرآیند ها خواهد کرد.

فرهاد ویشکائی
25 مارس 2014
انسخده، هلند

پ. ن.: هم ارز فارسی positive feedback "بازخورد مثبت" است. در نوشته ی بالا برای بیان بهتر منظور، از هم ارز "بازخورد افزایشی" استفاده شد.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

سلام آقای نویسنده،

زدی تو خط
(الف) روانشناسی
(ب) مطالعات اجتماعی
(ج) رفتار شناسی

کارت درسته :)

قربانت
رضا

محمود (از مشهد) گفت...

با سلام؛
من هم با شما موافقم جلوگیری از ادامه این سیکل از طرف شخص "ب" به مراتب راحت تر از فرهنگ سازی برای شخص "الف" میباشد.