جمعه، اسفند ۰۴، ۱۳۹۱

کشتار وحشیانه هزاره ها در کویته پاکستان

کشتار هزاره ها: این همه آدم بیگناه هزاره ای رو تو کویته پاکستان ترور کردن. به چه جرمی، به چه گناهی؟ این همه وحشی گری تا کی؟




دل آدمی به درد می یاد وقتی که خبر سلاخی کردن اینها رو می شنوه...
.
.
.

دردی به نام "نخوندن کتاب"


یکی از بزرگترین دردهای ماها ایرانیان نبود مطالعه و نخوندن کتاب هست. چیزی که ما بارها و بارها در طول تاریخ از این نقطه آسیبهای فراوان دیدیم و به احتمال زیاد خواهیم دید.
سئوالی که همیشه مطرح بوده اینه که چقدر ماها با تاریخ گذشتمون دست کم تا همین 200 سال پیش خودمون آشنا هستیم، حالا 3000 سال پیشکش و اینکه چقدر همین مقدار از اطلاعاتی که داریم درست هست. شاید بارها و بارها این جمله ی کلیشه ای رو در فیسبوک دیدیم که میگه:
"ملتی که کتاب نمی خواند باید کل تاریخ را تجربه کند". 
این یک حقیقت محضه. باور کنین.
هیچ قدرتی و هیچ زوری قادر به زانو در آوردن ملتی که کتاب (بویژه تاریخ) می خونه نیست. خواندن کتاب، تحزیه و تحلیل و درک درست از همه اون چیزی که دوروبرمون میگذره هم قسمت مهمی از زندگی ماست... لطفا بهش توجه کنیم.
.
پ.ن.: حواسم بود که الان اوضاع خیلی نابسامانه و ملت خیلی گرفتارن.
.

چهارشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۱

بازهم این روزها...


جالبه، زمانی که موج تحریمها روی ایران اعمال شد تازه معلوم شد که کشور تا چه حد در بعضی از زمنیه ها وابستگی خارجی دارد. دولت که هیچ، ظاهرا بدرد لای جرز هم نمی خوره. ولی مثلا دانشگاه ها اگر بجای دادن پروژه های الکی به دانشجوها، پروژه هایی رو میدادن که بدرد این مملکت می خورد الان شاید و تنها شاید فشار کمتری رو مردم بود. نیاز به مواد اولیه مربوط دارو، مواد خوراکی، کشاورزی حتی بخشهایی از صنعت چیزی بود که می شد با پروژه های نه چندان شیک امروزی تا حدی حلش کرد. یاد حرف آقای دکتر ت. از دانشگاه تهران می افتم که می گفت: "اگر من جای مردم عادی بودم سنگ می زدم شیشه های دانشگاه رو می شکوندم. چون خیرش هیچ به مردم نرسیده". 
تو اپتیک من حداقل می تونم بگم که تا سالها ملت همش مسئله سالیتون ها رو حل می کردن (مسئله اداره مخابرات امریکا برای کابلهای فیبر نوری). چیز شیکی هم بود. ولی الان نتایجش رو خودمون هم شاید نتونیم استفاده کنیم.
هیچ موقع آدم بدرد بخوری نبودیم، خودمو میگم.
.
.
.